(01)"ما تنها نيستيم... "
اين داستان رو هم با يه آيه از قرآن شروع مي کنم.
و من کل شی خلقنا زوجین لعلکم تذکرون
این آیه رو همتون باید دیده باشید. جاهای مختلف قرآن، کتب مختلف دینی و حتی روی دیوارها بعضی وقتها این آیه رو می بینید ولی کمتر کسی درست بهش توجه می کنه.
و از همه چیز زوجی آفریدیم . اهمیت این آیه با کشف ذرات ریز اتمی و کشف این مطلب که همه ی آنها زوج هستند ، برای همگان آشکار شد ولی وقتی از این آیه برای انسان استفاده می کنیم، اصولاً ربطش می دن به همسر و زن و شوهرو از این حرف ها.
جهان های موازی مصداق این مطلب هستند که این آیه دقیقاً مصداقی برای خود ما دارد و آن هم وجود حداقل یک جهان دیگر درست عین جهان ماست.به کلمه ی عین دقت داشته باشید. یعنی بی شک در جای دیگری از این عالم بی کران در کهکشانی به نام راه شیری و به روی کره ای به نام زمین که همراه هشت سیاره ی دیگر به دور خورشید نامی می گردد،انسانی به نام و شکل شما در حال خواندن اين مقاله است. انسانی که از همه لحاظ آینه ی شماست.
اين جا مي خوام بگم به غیر از جهانی که هم اکنون ما در آن هستیم، این امکان وجود دارد که بی نهایت جهان دیگر هم در این عالم موازی ما باشند. جهان هایی که دقیقاً عین هم هستند با یه سری تفاوت های جزئي .
اول از همه ، بزارید واژه ی "جهان های موازی" را تشریح کنم. می دانید که خاصیت دو خط موازی این است که هرگز به هم نمی رسند. یعنی اگر شما بروی کاغذی دو خط موازی بکشید، امکان اینکه این دو خط در بینهایت نیز به هم برسند وجود ندارد. این جهان ها نیز از لحاظ اینکه هرگز با هم برخوردی نخواهند داشت، موازی نامیده می شوند .
اصل نظریه ی جهان های موازی
مطمئنم از شنیدن این حرف شاخ در میارید ولی امروزه معتبرترین، پرطرفدارترین و درست ترین نظریه ای که کیهان شناسان می توانند با آن بسیاری از مسائل را توجیه کنند این است که همه ی ما حداقل یک خود دیگر یا به قول خودمون یک همزاد در کهکشاني داریم که از ما حدود 10 به توان 280 متر دورتر است. فکر اینکه یه یک با دویست و هشتاد تا صفر جلوش یعنی چند متر هم سردرد میاره چه برسه بخوایم همچین فاصله ای رو ببینیم. جالبه بدونید دانشمندان دیگه حتی به این موضوع ها فکر نمی کنند که آیا واقعاً چنین جهان هایی وجود دارد یا نه بلکه بیشتر به انواع جهان های موازی می اندیشند وتعدادشون.
چرا ما قادر به دسترسی به همزاد های خود نیستیم؟
این دلیلی که الان می گم رو از خودم می گم چون جایی نبود که درست به این موضوع اشاره شده باشد.
گفتم که فاصله ی ما تا اولین خودمون، حدود 10 به توان 280 متره. امروزه بشر می تونه تا فاصله بسیاری دوری رو ببینه . اینو هم می دونید که هر روزه بر این فاصله افزوده می شه و انسان نقاطی رو می بینه که تا حالا ندیده بوده. ولی این چشم چرونی ها یه حدی داره. نباید حدس زدن این حد براتون خیلی سخت باشه. بله اون حد انفجار بزرگه. قبول کنید که ما هرگز نمی تونیم قبل از انفجار بزرگ رو ببینیم. اینکه چه مشکلات عظیمی در سر راه دیدن و شبیه سازی خود انفجار بزرگه بماند ولی ما هرگز نمی تونیم قبل از زمانی رو ببینیم که زمانی وجود نداشته و مکانی رو ببینیم که فضا در اون تعریف نشده بوده و بهتر بگم ما قادر به دیدن نظامی نیستیم که نظامش کاملاً با ما فرق داشته یعنی این نظام هستی، این زمان و این فضا همه و همه با انفجار بزرگ به وجود آمدند پس برای ما قبلی معنا نداره.
فاصله ی ما تا انفجار بزرگ 14 میلیارد سال نوریه. هر سال نوری هم 9500000000000 کیلومتره پس یعنی فاصله ی ما تا انفجار بزرگ برابر
133000000000000000000000000
متره (یعنی یک ممیز سه دهم ضرب در ده به توان 26 متر(خودتون تفاوت بین این دو عدد رو می بینید و لازم نیست بگم 26 کجا و 280 کجا) امیدوارم فکر نکنید حدود ده برابر بیشتره( پس تا زمانی که ما راز دیدن ماوراي انفجار بزرگ رو کشف نکردیم، خبری از همزاد نیست.
توجه: وقتی ما با هر وسیله ای به جسمی نگاه می کنیم که یک سال نوری با ما فاصله داره، ما در اصل در حال دیدن آن جسمیم البته در وضعیت یک سال پیشش چون اون نوری که از جسم به ما رسیده، یک ساله پیش سطح اون رو ترک کرده و به ما رسیده. هر چی فاصله بیشتر شه ما می تونیم به زمان هایی برگردیم که زمینی نبوده و جهان در آستانه ی تولید بوده . البته امروزه تنها می توانیم کوازار ها را ببینیم ( کوازار به کهکشانهای جوانی که در حال شکل گرفتن هستند می گن) ولی به هر حال هر وقت تونستیم 14 میلیارد سال نوری قبل رو ببینیم، اون رو به صورتی می بینیم که 14 میلیارد سال پیش بوده یعنی هنگام انفجار بزرگ و زمان صفر.
فضای بیکران چیست؟
مسلماً از اسمش می فهمید که یعنی عالمی که هرگز تمام نمی شه و انتهایی نداره بهتر بگم یعنی همین عالم خودمون. اما تعریف کاملتری هم وجود داره . فضای بیکران یعنی فضایی که بالاخره یه جایی از اون، نا محتمل ترین اتفاقات هم میفته. فضایی که هیچ چیز نه تنها در آن غیر ممکن نیست بلکه وجود هم دارد. از اینکه یه سیب رو ول کنی بره بالا بگیر تا دیو و پری و هر چیزی که به نظرمون احتمال وجودش صفر مطلقه. از این نوع فضا ها زیاد وجود داره. چیزی که حالا به ذهنم می رسه یکی دنیای تخیلات انسان. شما می تونید تو این دنیاتون، هر چیزی رو ممکن کنید. هیچ کی نمی گه امکان نداره تو بتونی تو خیالت از دیوار رد شی یا دیو سپید رو از پای در بیاری . پس دنیای خیالات هرکس یه فضای بیکران به حساب میاد و شما هم خدای اون دنیایید.
در اصل خدا این قدرتو بهتون داده که بتونید راحت تر به قدرتهای خدا پی ببرید و بفهمید همون طور که شما به محض اینکه اراده می کنید می تونید هر چیزی رو تو ذهنتون امکان پذیر کنید، خداهم برای تسلط بر این عالم احتیاجی به چیز خاصی نداره.
از این بحث که بیایم بیرون فکر نکنید که تنها دلیل وجود جهان های موازی همین اصل فضای بیکرانه نه حالا کم کم دلیلارو براتون شرح می دم. این تازه قابل فهم ترینشون بود
آیا واقعاً سفر در زمان امکان دارد؟
سرعتی فراتر از سرعت نور
دانشمندان چندین راه برای مسافرتهای زمانی بیان کرده اند. اولین راه از طریق تئوری نسبیت خاص انیشتین است. پس بزارید اول اصل تئوری رو بگم . طبق این نظریه تنها مطلق موجود در جهان سرعت نور است و بقیه ی موارد بر حسب سرعت نور متغیرند. حتماً فرمول معروف این نظریه را شنیدید. همون انرژی برابر است با جرم در نور به توان دو. خب حالا ببینیم زمان چه جوری می خواد تابعی از سرعت نور بشه. طبق گفته ی نابغه ی مذکور، هر چی شما تندتر حرکت کنید، زمان براتون کندتر می گزره. این تئوری اینجوری آزمایش شد که یه ساعت رو گذاشتن رو زمین و ازش فیلم گرفتن و یه ساعتم گذاشتن تو یه سفینه و از اونم فیلم گرفتن . به وضوح مشاهده شد که ساعت زمینی کندتر حرکت می کنه.
قبول دارید که هر چی سرعتمون زیاد شه زمان برامون کندتر می گزره. یعنی هرچه به سرعت نور نزدیک بشیم زمان آروم و آروم تر می شه تا برسیم به سرعت نور. حالا چی می شه؟ به طور طبیعی سرعت سفر میشه. حالا به این سوال جواب بدید. اگه از سرعت نور هم رد شیم چی میشه؟.............آفرین. همون طور که حدس می زنید زمان برعکس می شه. خب مسلماً اگه زمان به جای اینکه به جلو بره، بره عقب پس شما به محض عبور از سرعت نور وارد گذشته شدید. یعنی در زمان سفر کردید.
آیا واقعاً این اتفاق میفته یا فقط این یه تئوریه؟
جواب این سوال بستگی به تعریف شما از تئوری بر می گرده. تئوری یعنی اتفاقی که از لحاظ منطق و عقل درسته ولی هنوز در دنیای حقیقی امتحان نشده. یعنی ما الان با دلیل باید قبول کرده باشیم که اگه از سرعت نور رد شیم به عقب بر می گردیم ولی دو تا مشکل رو واقعیت جلومون می زاره.
مشکل اول اینکه هرجسمی که به سرعت نور برسه جرمش به سمت بینهایت میل می کنه و هرگز نمی تونه شتاب لازم رو برای عبور از سرعت نور بگیره. این هم البته تقریباً یه نظریه است ولی خیلی محکم تر از تئوری های بالاست.البته از من اینو قبول کنید که این قانونا مشکل بزرگی سر راه بشر نمی زاره. تقریباً یک سال پیش شرکت سامسونگ یه دیسک درست کرد که 30 گیگا بایت ظرفیت داشت. چند هفته پیش شرکت اپل دیسکی ساخت که 500 گیگا بایت ظرفیت داشت. مدتی هست که کشف شده می شه با یونیزه کردن هوای اطراف یک جنگنده ی هوایی، سرعتشو تا 6500 کیلومتر در ساعت افزایش داد. البته این خبر رسماً به دلایل امنیتی منتشر نشد .بدون شک خیلی زود این سرعت هم چندین برابر می شه.این روزا آنقدر سرعت پیشرفت علم زیاد شده که جای هیچ تعجبی نیست که اگر همین الان اخبار رو بگیرید بگه دانشمندان سرعت نور رو شکستند. امروزه هر ماه یک بار علم بشر دو برابر می شه و به علت تصاعدی که داره تا سال 2020 این مدت به یک ساعت می رسه. خب خیلی هم از بحثمون دور نشیم .
اما مشکل دوم چیه. این بحث خیلی پیچیده است و بر میگرده به دنیای تاکیون ها. به گفته ی بزرگان این علم، سه نوع ماده یا هر چی که می خواین اسمشو بزارید، تو این فضای بیکران وجود داره. اولیشون ذرات هستند که به وفور روی زمین خودمون یافت می شن. به طور کلی هر چی که سرعتش از سرعت نور کمتر باشه جز ذرات به حساب میاد. یعنی من و شما به همراه کهکشان راه شیری و بیگیر برو بالا تا آخر همه ذره ايم. دومین نوع که بازم اینورا یافت می شه فوتون ها و پرتوهای انرژی هستند که با سرعت نور حرکت می کنن. نوع سوم تاکیون ها هستند. اجسامی که سرعت فرا نوری دارند. این نوع به هیچ وجه در این عالم وجود نداره و منحصراً مربوط می شه به یک عالم دیگه با نظامی کاملاً متفاوت از این نظام.
حالا چه جوری از سد این مشکل رد شیم؟ یعنی اینکه از کجا معلوم وقتی سرعت نور رو رد کردیم نریم تو عالم تاکیون ها و بریم به گذشته؟ تو یه مقاله دیدم نوشته بود عمده ترین تفاوتی که نظام تاکیون با نظام ذره داره اینکه تو اون نظام معلول قبل از علت بوقوع می پیونده ولی می دونید که تو نظام ما به دون شک علت باید اول اتفاق بیفته و بعد معلول. به نظر من این خیلی مشکل ساده ایه. یعنی تو خود اون مقالم جواب خودشو داده. اگه جای علت و معلول عوض شه خب قاعدتاً یعنی چه اتفاقی افتاده. به جای اینکه از طرفی بریم که اول علت رو ببینیم بعد معلول رو، اول معلول رو می بینیم بعد علت رو. آفرین یعنی ما داریم برعکس می ریم نه اینکه نظام برعکس شده باشه.در واقع ما داریم تو زمان عقب می ریم. به نظر می عالم تاکیون ها یه ماهیت خاصی داره.بیشتر بهش میاد مولتی یونیورس در خود این عالم قرار گرفته باشه نه اینکه خودش یه جهان منحصر به فرد باشه. البته مواردی که درباره ی دنیای تاکیون ها گفته می شه بسیار شبیه تعالیمی است که ما ها در دین درباره ی دنیای آخرت مخصوصاً بهشت یاد گرفتیم ولی به نظر نمیاد با رد شدن از سرعت نور بری بهشت.
پس محکم ترین احتمال اینکه با عبور از سرعت نور ما می تونیم به گذشته بر گردیم. تا اینجاش که اصلاً به جهان ها ی موازی ربطی نداشته ولی الان به یه مشکل می خوریم که مجبوریم تن به جهان های دیگه بسپاریم. رفتن به گذشته یه جمله ایه که خودش نقیض خودشه به اصطلاح می گن "پارادوکس پدر بزرگی " داره. منظور اینکه اگه شما برید گذشته و پدر بزرگتون رو بکشید پس شما چه جوری متولد شدید در حالی که نسلتون سالها پیش مرده؟ اینجاست که باید قبول کنیم ما در واقع به گذشته ی خودمون نمی ریم و در اصل می ریم به یکی از بینهایت جهان های دیگه که زمانش مطابق با زمانیه که بابا بزرگمون داره توش زندگی می کنه. در اصل ما همزاد بابا بزرگمون رو می کشیم نه اصل پدربزرگ خودمون رو.
خب سوال اینجاست که این جهان ها کجان؟ اگه به سرعت نور نرسیدیم چی؟ آیا راه دیگه ای برای این سفر زمانی و برای رفتن به یک جهان موازی دیگه هم هست؟
اینکه اینا کجان! حق با شماست من چنان میگم اینا انگار پرتقاله. حرف از بینهایت جهان به بزرگی همین جهانیه که الان توشیم. خب توجیهش خیلی هم سخت نیست. مثلاً همین پرتقال.. ما ها همه یه مشت پرتقالیم رو یه درخت و میشه گفت صدتا درخت تو یه باغ. ولی این دلیل نمی شه دیگه باغی نباشه. ما بود و نبود مون از وقتیه که انفجار بزرگ اتفاق افتاد. اون سیاه چاله ای که از این انفجار به جا مونده به منزله ی در این باغ بزرگه. و درست پشت این در، هزاران، نه ، میلیاردها، اصلاً بهتر بگم بینهایت در دیگه وجود داره. بینهایت سیاه چاله که همگی روزی شاهد یک انفجار بزرگ بودند و امروزه هم همون طور که هنوز این انفجارها ادامه داره، هنوز هم جهان هایی در حال اضافه شدن هستند و ما فقط مي تونيم تا در باغ بریم و بیایم. البته همیشه یه راه دیگه ای هم هست. به قول معروف لازم نیست همیشه برای رفتن به جایی از در وارد شد.
دو میانبر برای رسیدن به جهان های موازی وجود داره. اولی سیاه چاله هاست و دومی کرم چاله ها.در مورد سیاه چاله ها چندین مشکل بر سر عبور از آن ها وجود داره. اول اینکه ما دقیقاً نمی دونیم مرکز یه سیاه چاله کجاست. اینم بگم که این نظریه که ما داخل یه سیاه چاله هستیم هم مضخرفه. چون در اون صورت هرگز جهانمون رو به انبساط نبود.البته مشکلات دیگه ای هم هست. خب ریسکش خیلیه. خیلی احتمالش کمه بتونید از اون جاذبه رد شید و مشکل اصلی دیگه اینکه ما دو نوع سیاه چاله داریم. سیاه چاله ای که دور خودش می گرده و اونیکه نمی گرده. تا دلتون بخواد تو این دنیا سیاه چاله های نگرد وجود داره و اگه نگرده عین یه قیفه که تهش بسته است. یعنی وقتی اجسام رو می کشه داخل دیگه هیچ راه خروجی نداره و جسم تبدیل به پوچی کامل می شه.
ولی یه نوعی هست که می چرخه. این سیاه چاله های چرخان مثل یه گرداب به نظر میان یا یه قیف که تهشم بازه. پس اگه از یه طرف به شدت بکشتت به سمت داخل، از طرف دیگه هم به همون شدت پرتت می کنه بیرون. یه چاه و یه چشمه. البته بازم ریسک این نوع سیاه چاله ها زیاده ولی علت اصلی که زیاد روش فکر نمی کنن اینکه این نوع سیاه چاله تعدادش محدوده و خب نزدیکترینش به ما اونقدر دور هست که برگردیم بریم دنبال همون سرعت نور خودمون.
از مبحث ساده ی سیاه چاله که خارج بشیم، باید بریم سراغ یکی از محبوب ترین کشفیات بزرگان به نام کرم چاله. احتمالاً یا اصلاً نمی دونید کرم چاله چیه یا اطلاعاتتون خیلی محدود می شه.بنا بر اين يکم بيشتر دراين مورد صحبت مي کنم.
کِرمچاله در فیزیک یک پل میانبر فرضی در فضا و زمان است.کرمچالهها ساختارهای فضازمانی پل مانندی هستند که دو گستره جدا از یک فضا زمان یا دوفضا زمان جدا از هم را به یکدیگر پیوند میدهند. کرمچالهها مسافت و زمان بایسته برای رسیدن از یک نقطه به نقطه را کوتاه میکنند. در دهه ۱۹۳۰ اینشتین و روزن با به کار بردن غوطهوری متریک شوارتزشیلد در فضای استوانه ای، معادله غوطه وری یک کرمچاله گذرناپذیر و ناایستا که «پل اینشتین - روزن» نامیده میشود را بدست آوردند.
یک سال پس از دادن نظریه نسبیت عام به وسیله آلبرت اینشتین ،سال 1916م فلام دریافت که از بررسی شوارتزشیلد معادلات اینشتین میتوان پاسخ کرمچالهای بدست آورد. این گونه کرمچاله ،«کرمچاله شوارتزشیلد» نامیده شد.
یکی از جنبههای جالب کرمچاله ها، به کار بردن آنها برای انجام سفر در فضازمان است. میدانیم که فاصله زمین تا نزدیکترین ستاره به جز خورشید، نزدیک به 4.28 سال نوری میباشد. پس نور با سرعت تقریباً 300 هزار کیلومتر بر ثانیه بیش از 4 سال طول میکشد تا به این ستاره برسد. اکنون ما با فناوری امروزه بیش از یک میلیون و سیصد هزار سال زمان نیاز داریم تا به این ستاره برویم که برای آدمی نشدنی است. اینگونه بر میاید که با انگاره ی بودن کرمچاله، میتوان از یک سو به درون آن رفت و تقریباً بلافاصله پس از خروج از سوی دیگر، در جایی دوردست از جهان سردرآورد. در این چهارچوب میتوان از جهانی دیگر نیز سر در آورد.البته بايد بدانيم که کرمچالهها فقط مدل هايي رياضي هستند و آشکارسازی و رصد آنها تا کنون بي سر انجام بوده است.همچنین گذر از کرمچالهها براي سفر به زمان کاري بس دشوارو شايد نشدنی به نظر برسد زيرا فروريزي شديدي در آنهاوجود دارند که هيج جاندار شناخته شده ای نمي تواند آن را تاب بیاورد و بايد بدانيم که باز و بسته شدن آنها آن اندازه تند رخ میدهد که هر ماهيتي در هنگام گذر از آنها به دام خواهد افتاد.
هندسه یک کرمچاله
یک کرمچاله در صورت وجود، خود بخشی از فضازمان چهار بعدی عالم میباشد. همانطور که میدانید اینشتین در سال 1905 م ثابت کرد که جهان تنها از سه بعد فضایی تشکیل نشده و زمان صرفآ یک پارامتر در حال تغییر نیست. بلکه زمان خود نیز به عنوان بعد چهارم عالم به حساب میآید. در این فضازمان چهار بعدی، کرمچالهها میتوانند سوراخی به جهانی دیگر یا ناحیهای دیگر از همین جهان باشند. پس باید در نظر داشته باشیم که این اجسام چهاربعدی هستند و ما تنها برای ساده سازی آنها را به صورت دو بعدی نشان میدهیم.
به عنوان مثالی ساده، یک صفحه کاغذ تخت را در نظر بگیرید که از چهار طرف تا فواصل بسیار دور گسترده شده باشد. هر دو طرف صفحه که آنها را «رو» و «زیر» صفحه مینامیم، بطور مستقل یک فضای دوبعدی راتشکیل میدهند که میتوانیم آن را یک جهان دوبعدی فرض کنیم. ساکنان این جهانها خود موجودات دو بعدی هستند. واضح است که این دو جهان هیچ ارتباطی با هم ندارند و ساکنان آنها از وجود همدیگر بی خبرند .اکنون تصور کنید یک سوراخ دایرهای در این صفحه ایجاد شود. به این ترتیب دو جهان بطور پیوسته با هم ارتباط دارند. ما این حفره تونل مانند را یک کرمچاله مینامیم.
حال بیائید به جای یک سوراخ، دو سوراخ درصفحه ایجاد کنیم. سپس لبههای این دو سوراخ را بکشیم تا به صورت دو لوله درآید وبا ادامه دادن این کار دو لوله را به هم وصل کنیم. این نیز یک کرمچاله است. با این تفاوت که بر خلاف حالت قبلی دو ناحیه از یک جهان را به هم وصل میکند. در حالتی که فضای ما خمیده باشد مسافرت از طریق این کرمچاله بسیار سریع تر امکانپذیر است. چون مسافت کوتاهتر است.
اگر در هر یک از دو ورق تخت موازی نیز یک سوراخ ایجاد کنیم، با کشیدن لبههای سوراخ و ر
نظرات شما عزیزان:
|